فرآیند حل مساله شامل مرحلههای کلی ذیل است:
- تجزیه و تحلیل محیطی
- تشخیص مشکل
- شناسایی مشکل
- فرضیه سازی
- ایجاد شقوق مختلف
- ارزیابی و انتخاب بهترین راهکار
- اجرا
- کنترل
مرحله اول: تجزیه و تحلیل محیطی
اغلب نظریه پردازان معتقدند در دنیای رقابتی پویا، نامطمئن و پیچیده، سازمانها نه تنها باید مشکلها و فرصتهای فعلی را شناسایی نمایند، بلکه باید خود را برای مشکلها، نیازها و فرصتهای آتی، آماده سازند.
بنابراین، جستجوی محیطی برای کشف مشکلها و فرصتها قبل از بروز آنها، از عوامل کلیدی و حیاتی موفقیت برای افراد و سازمانها است.
در این مرحله، فرد یا سازمان، اقدام به جمع آوری اطلاعات از محیط پیرامون می کند ؛ مانند جمع آوری اطلاعاتی در مورد مشتریان، رقیبان، بازار، صنعت، اقتصاد، سیاست، و…..
جستجو و تحلیل اطلاعات بدست آمده از آن، فرد یا سازمان را به کشف مشکل یا فرصت جدیدی هدایت می کند.
مثال
شرکت نفت شل (Royal Dutch/shell) سالانه میلیونها دلار صرف پیگیری مسایل مربوط به رقابت، اقتصاد و کسب اطلاعات درباره مشتریان خود میکند و این هزینه، فقط برای یک نوع سیستم اطلاعاتی، یعنی سیستم اطلاعات راهبردی صورت میگیرد.
مرحله دوم: تشخیص مشکل
بعد از جمع آوری اطلاعات محیطی و تجزیه و تحلیل آنها، می توان مشکل را کشف نمود.
در بسیاری اوقات، دیده شده است در شرایط یکسان، افراد خلاق مشکل یا فرصتی را کشف کرده اند که برای دیگران، امری طبیعی یا بدیهی بوده است.
برای تشخیص مشکل، راههای ساده دیگری نیز وجود دارد ؛ مثل توجه به شکایتها و پیشنهادهای همکاران، مشتریان، رقیبان، عرضه کنندگان و…
مرحله سوم: شناسایی مشکل
در این مرحله فرد یا سازمان، سعی می کند مطمئن شود مشکل شناخته شده، مشکل واقعی باشد ؛ نه عوارض یا نشانه مشکلهای دیگر.
در این مرحله، به کمک تفکر منطقی توأم با درک شهودی، هدفهای حل مساله و معیارهای سنجش آن مشخص می شود.
نکته:
ویژگی بارز این مرحله، بیشتر تفکر منطقی است تا درک شهودی.
در این مرحله، پرسشهای زیر می توانند مفید واقع شوند:
- چه وقت؟ – چه وقت این اتفاق، بیشتر رخ میدهد؟
- چطور؟ – چطور این اتفاق افتاد؟
- چرا؟ – چرا چنین اتفاقی افتاد؟
- چه کسی؟ – چه کسی باعث این اتفاق شد؟
- کجا؟ – کجا این اتفاق افتاد؟
- چه چیز؟ – چه چیز باعث این اتفاق شد؟
در این مرحله، دو اصل مهم مورد توجه و بررسی قرار می گیرد.
- شناسایی ریشه و اصل مشکل
- معیارهای ارزیابی راهکارها
خیلی اوقات، خود فرد به دلایل زیادی مانند قالبهای ذهنی، پیش فرضهای غلط و…، باعث می شود اصل و ریشه مشکل، مشخص و تعریف نگردد.

مرحله چهارم: فرضیه سازی
فرضیه سازی در مورد آینده و عاملهای مرتبط با مشکل، یکی از اصول ضروری حل خلاق مساله است.
درستی یا نادرستی فرضیهها، یکی از مهمترین عاملهای موفقیت یا شکست طرحها، افراد و سازمانها محسوب می شود.
مثال
این که چگونه نظر مدیر خود را در برخورد با پیشنهادها درک کنیم، یا این که نویسنده کتابی در مورد استقبال مردم از آن کتاب، چه فرضی دارد؛ می تواند یکی از مهمترین عاملهای موفقیت یا شکست فرد تلقی گردد.
مرحله پنجم: ایجاد شقوق مختلف
بعد از تشخیص و شناسایی مشکل، لازم است راهکارهایی برای آن در نظر گرفت.
در این مرحله، فرد یا سازمان از طریق تفکر منطقی، سعی می کند راهکارهای شناخته شده معمول و متعارف را فهرست نماید.
سپس برای ایجاد ایدههای جدید، از درک شهودی و خلاق خود کمک می گیرد.
در این مرحله، فرد باید به اندازه کافی، راه حلهای مختلف ایجاد نماید تا مطمئن شود در مرحله بعد، دچار کمبود ایده نخواهد شد.
همچنین در این مرحله، نباید نگران عملی بودن ایدهها یا راهکارها بود ؛ بلکه بیشتر باید سعی کرد تا از نظر تعداد، ایدههای بیشتری تولید شوند.
مثال
هنگامیکه مهندسان شرکت اپل(Apple) کامپیوتر«نیوتن» را که یک کامپیوتر دستیار دیجیتالی شخصی بود طراحی کردند، صدها قابلیت جایگزین را برای این ماشین ایجاد نمودند و در پایان، چند قابلیت اصلی، از بین بقیه انتخاب شد.
مرحله ششم: ارزیابی و انتخاب بهترین راهکار
در این مرحله، راهکارهای پیشنهادی بوسیله معیارهای ارزیابی که در مرحله شناسایی مشکل، تدوین شده بود، مورد سنجش قرار می گیرد تا بهترین ایده انتخاب شود.
در این مرحله، بیشتر با تفکر منطقی، به مسایلی از قبیل عملی بودن، اثر بخشی، اقتصادی بودن، کارآیی، دسترسی به منابع، امکانات، نتایج، تکنولوژی و دانش فنی مورد نیاز، و….پرداخته می شود تا بهترین ایده انتخاب گردد.
مثال
هنگامیکه مهندسان شرکت هوندا(HONDA) برای اولین بار موتوری را طراحی کردند که ۵۵ مایل در هر گالن مصرف داشت، راهکارهای مختلفی برای انتخاب در اختیار داشتند.
تأثیر فن آوری جدید بر هزینه تولید، سازگاری با سیستمهای انتقال نیرو و غیره، برای تصمیم گیری آنان در انتخاب فن آوری، اهمیت بسیاری داشت.
در این راستا، هر یک از فن آوریهای ممکن، میبایست به لحاظ تأثیر آنها بر این عوامل، مورد ارزیابی قرار میگرفت.
مرحله هفتم: اجرا
تا زمانی که تصویر مشخص و دقیقی از آن چه می خواهید انجام دهید، نداشته باشید و برای آن، برنامه اجرایی در نظر نگرفته باشید، نمی توانید اقدام مؤثری برای رفع موانع آن انجام دهید.
برای اجرای بهتر و سریعتر ایدهها، به هیجان، علاقه و حمایت دیگران احتیاج است.یکی از راههای پیشنهادی جهت ایجاد انگیزه و اراده لازم برای مبارزه با مشکلهای اجرایی کار، تعیین زمان ضرب العجل برای انجام کارها است.
مرحله هشتم: کنترل
مقایسه نتایج و دستاوردها، آخرین مرحله فرآیند حل خلاق مساله است که فرد یا سازمان، از منظری بالا و مشرف به تمامی مراحل فرآیند، به آن می نگرد و عملیات انجام شده را مورد ارزیابی قرار می دهد.
در این مرحله، تشخیص نقصها و اشتباههای احتمالی، و عبرت آموزی از آنها، یا تغییر طرز فکر قبلی بدون مقاومت و برآشفتگی، از اهمیت ویژه ای برخوردار است.