برای اینکه بتوانید هدفگذاری روشن داشته باشید ابتدا باید اهداف خود را بشناسید.
اهمیت حیاتی هدفگذاری روشن برای خود
در مرکز مدیریت مؤثر زمان، اهداف زندگی (که به خوبی تعریف و مشخص شدهاند) قرار دارد. بدون این اهداف واقعاً هرگز نخواهید فهمید که چگونه وقت خود را به بهترین وجه ممکن سرمایهگذاری کنید و آیا سرمایهگذاری صورت گرفته ارزش دارد؟
شش دلیل از متداولترین «دلایلی» که افراد، در مورد کوتاهی خود در تنظیم اهداف مشخص و نوشتهشده میآورند عبارتند از:
- «کی به هدف نیاز دارد؟ من تا به حال با اینکه هدف نداشتهام، بد کار نکردهام»
- «من هدفهایم را در مغزم نگه میدارم. هرگز لزومی به نوشتن آنها نمیبینم»
- «تعیین هدف، خطر شکست را افزایش میدهد»
- «دستیابی به اهداف به معنی بالا رفتن توقعات دیگران از من خواهد بود»
- «داشتن اهداف روشن اختیار را از زندگی میرباید»
- «چگونه میتوانم فهرست اهدافم را بنویسم؟ من از زندگی خیلی چیزها انتظار دارم»
پنج قاعده برای هدفگذاری
تمام اهدافتان را طبق الگوی زیر تنظیم کنید:
- مشخص
- قابل اندازهگیری
- قابل دسترسی
- واقعبینانه
- با محدودیت زمانی
اهدافتان را به صورت نوشته در آورید
- اول، اهدافی را که میخواهید در دراز مدت مثلاً ظرف پنج سال به آن دست یابید.
- دوم، اهداف میان مدتی که به طور واقعبینانه انتظار دارید ظرف یک سال آینده کسب کنید.
- سوم اهداف کوتاه مدت که طی دو ماه آینده بدست خواهید آورد.
اولویتهای خود را تعیین کنید
«درست انجام دادن کار نشانه کفایت است. انجام دادن کارهای درست، نشانه شایستگی است» پیتر دراکر
پس از انتخاب اهداف مشخص، واقعبینانه و قابل دسترس، هدف بعدی تصمیمگیری در مورد این است که به ترتیب به سوی کدام یک حرکت کنید. متأسفانه پیدا کردن اولویتها همیشه آسان نیست.
ایجاد فهرستی از کارهای اولویتدار
ایجاد لیستی از کارهای اولویتدار، به شما اجازه میدهد که به طور عینی کارهایی را تشخیص دهید که از اولویتهای کمتری برخوردارند.
برای تهیه چنین فهرستی برای دو عامل مهم که اولویت هر کاری را تعیین میکند، ارزش عددی ۱ تا ۳ در نظر بگیرید: فوریت و اهمیت آنها.
اهمیت * فوریت = اولویت
- کاری که از اولویت بالایی برخوردار است هم فوری است و هم مهم.
- کاری که از اولویت متوسط برخوردار است میتواند هم فوری باشد و هم مهم. اما هرگز هر دو آنها نیست.
- کاری که از اولویت کمتری برخوردار است، نه مهم است نه فوری